نوشته شده در تاريخ جمعه 25 مهر 1393برچسب:, توسط Wilson |

ديشب داشتم كتاب ميخوندم برق رفت ... يه نيم ساعتی زير نور چراغ قوه گوشيم كتاب رو خوندم تا برق باز بياد ... اين نيم ساعتو تا آخر عمرِبچم تو سرش ميزنم ... ميگم ما زير نور چراغ قوه به بدبختی كتاب ميخونديم ... اونوخ شما اينجوري !!!

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, توسط Wilson |

دفتر تلفن غضنفر:
اباس
اسخر
فرآد
ممود
ناسر
هامد
رزا
سد موسا
سد جوات
ممد (تویز روقنى)
رمض کارد یارانه
نقى (خت سابتش)
نقى (خت ایرانسلش)

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, توسط Wilson |

توی رستوران، لیوان رو بر عکس گذاشته بودند روی میز… غضنفر می ره می نشینه سر میز، می گه: “این چه لیوانیه که سر نداره؟!” بر عکسش می کنه، می گه: “چه جالب! ته هم نداره!”

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, توسط Wilson |

غضنفر با دوست دخــتـــرش تو ماشین بودن میبینن جلوتر ایست بازرسیه
به دختره میگه : پیاده شو بعد از ایست بازرسی بگو تجریش که من دوباره سوارت کنم
بعد از ایست بازرسی دختره یادش میره میگه ونک
غضنفر میگه شرمنده مسیرم نمیخوره …

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, توسط Wilson |

خسیسه میره هتل، میپرسه قیمت اتاق چنده؟ طرف میگه: اتاق دوتخته ۱۲۰هزار تومان، پارکینگ برای ماشینتون و صبحانه هم مجانیه! مهمون ما باشید! خسیسه میگه: پس ما امشب تو ماشین میخوابیم، صبحانه رو هم بگین برامون بیارن تو پارکینگ

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, توسط Wilson |

گرگه بعد از کلی جستجو آی دی شنگول و منگول رو گیر میاره ،
بعد از چت کردن باهاشون قرار میزاره.
وقتی می ره سر قرار می بینه چوپان دروغگو اومده!

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, توسط Wilson |

پلیسه به یارو میگه :
گواهینامه داری؟
میگه :
بزار داشبورد رو ببینم شانس بیاری که داشته باشم ، کارت راه بیفته ! :D

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, توسط Wilson |

کار هرکس نیست با زن زیستن
مرد خـــر میخواهد و پـول خفن
.
.
.
.
.
(سعدی در آستانه طلاق)

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, توسط Wilson |

ز حیف نون میپرسن نظرت درمورد اهمیت آب چیه ؟ میگه: اگه آب نباشه، مانمیتونیم شنا کنیم واگه نتونیم شنا کنیم غرق میشیم!!!

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, توسط Wilson |

پیرزنه تو اوتوبوس هی می گفته نی نای نا نای نی نای نای، همه هم دست میزدن براش. بعد یهو دست می کنه تو کیفش دندوناشو در میاره میگه نیاوران نیگه دار!

صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 14 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.