نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, توسط Wilson |

اصفهانیه داشت آدرس خونشون رو به دوستش می‌داد:
 بعد …
میای از در ورودی آپارتمان، داخل میشی میری سمت آسانسور …
دکمه طبقه نهم آسانسور رو با آرنج میزنی ….
وقتی اومدی بالا از آسانسور که بیای بیرون، سمت چپ خونه منه ….
با آرنج در میزنی و منم در رو باز میکنم ….
دوستش میگه: به نظر آسون میاد ولی چرا باید با آرنج در بزنم؟
اصفهانیه میگه: چی؟؟!! یعنی دست خالی اومدی دیدنم؟؟؟!! :D

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, توسط Wilson |

ﯾﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭﯾﺎﺏ ﺟﺎﺭﻭ ﺑﺮﻗﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﺯﺩ؛
ﺗﺎ ﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﺯﺩﻩ ﺑﺸﻪ…
ﭘﺮﯾﺪ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﮐﻮﺩ ﮔﺎﻭﯼ ﺭﻭ ﺭﻭﯼ ﻓﺮشامون ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩ!
بعد برگشت ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻇﺮﻑ ﻣﺪﺕ ۳ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺭﻭﺑﺮﻗﯽ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﻧﺒﺎﺷﻢ؛ ﺣﺎﺿﺮﻡ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﻭ ﺑﺨﻮﺭﻡ!
ﮔﻔﺘﻢ : ﺳــﺲ ﺳﻔﯿﺪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﯾﺎ ﻗﺮﻣﺰ؟؟
ﮔﻔﺖ : ﭼــــﺮﺍ؟
ﮔﻔﺘﻢ :قبض برقموو ندادیم یک ساله ، صبح اومدن برقمونو قطع کردن

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, توسط Wilson |

ک تهرانی، یه اصفهانی، یه شیرازی و یک آبادانی توی کافی شاپ با هم صحبت میکردند :
تهرانی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم !
اصفهانی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم !
شیرازی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم !
سپس منتظر شدند تا آبادانی صحبت کند
.
.
.
.
آبادانی قهوه خود رو هم زد. خیلی با حوصله قاشق رو روی میز گذاشت،
یه کم قهوه خورد، یه نگاهی به اونها انداخت و با آرامی گفت:
نمیفروشم….!!!

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, توسط Wilson |

بر اثر شوخى غضنفر۴۵ نفر کشته شدند!
.
.
.
این حادثه وقتى رخ داد که غضنفر چشاى راننده اتوبوس گرفته بودو بهش میگفت من کى ام! :D

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, توسط Wilson |

اگه اسمم “مُراد” بود اونوقت زندگی بر وفق “هوشنگ”بود ! :x

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, توسط Wilson |

تاگُلاماس ” چیست؟؟؟
.
.
.
واکنش کلامی یک اصفهانی هنگام مشاهده گلهایی شبیه به گلهای موجود در باغچه خودش!!

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, توسط Wilson |

ﺑﺎﺩﺍﻧﻰ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻭﺑﺎﻣﺎ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻢ ﺑﺎﺷﻤﺎﺑﺠﻨﮕﯿﻢ .
ﺍﻭﺑﺎﻣﺎ : ﭼﻨﺪﻧﻔﺮﯾﺪ؟
ﺍﺑﺎﺩﺍﻧﯽ : ﻣﻮ ﻭ ﺩﻭ ﺗﺎﮐﻮﮐﺎﻡ ﻭ ﺳﻪ ﺗﺎ ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻮﺍﻡ.
ﺍﻭﺑﺎﻣﺎ : ﺷﻤﺎ ۶ ﻧﻔﺮ، ﻣﺎ ۴ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺳﺮﺑﺎﺯﯾﻢ . ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻣﯿﺠﮕﯿﺪ؟
ﺍﺑﺎﺩﺍﻧﯽ : ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻮﻡ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻡ .
ﺑﻌﺪﺍﺯﺩﻗﺎﯾﻘﯽ ﺍﺑﺎﺩﺍﻧﻰ ﺗﻤﺎﺱ ﮔﺮﻓﺖ ﻭﮔﻔﺖ : ﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺟﻨﮕﯿﻢ .
ﺍﻭﺑﺎﻣﺎ : ﺗﺮﺳﯿﺪﯾﺪ؟
ﺍﺑﺎﺩﺍﻧﯽ : ﻧﻪ ﻭﻟﮏ ﺟﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﻦ ۴ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻧﻔﺮ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, توسط Wilson |

زن به شوهر: اگه من ازت جدا شم چی می شه؟
مرد: دیوونه می شم.
زن: نمی ری دوباره زن بگیری؟
مرد: والا… به دیوونه اعتباری نیست!

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, توسط Wilson |

ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺗﺮ …
.
.
.
ﺍﻭﻥ ﭘﻨﮕﻮﺋﻨﯿﻪ ﮐﻪ ﻧﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﺎﻉ ﺩﺍﺭﻩ
ﻧﻪ ﺧﺸﺘﮏ ﺩﺭﺳﺖ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﺭ :D

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, توسط Wilson |

فرهنگ لغت مامانم :
این آشغالا که میزاری تو گوشت = هدست .
این آشغاله که شب و روز دستته = موبایلم .
این آشغالا که همش سرت توشه = لپ تاپم .
این آشغالا که میخوری = قره قروت .
این آشغال دونی = اتاقم !!!
این آشغال = خودم :|

صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 14 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.